هلا هلا ، تا این لحظه: 14 سال و 7 روز سن داره

دختر نازم هلا

دندان دوازدهم

دختر نازم هلا مامانی دیشب وقتی از دانشگاه اومدم دیدم یاد گرفتی و به من می گی (مه نی ) به زبون خودت داشتی منو به اسم صدا می کردی راستی دندون 12 هم داری در می یاری پائین سمت راست کنار دندون وسطی و خیلی ناناز شدی معلمت هم اومده بوده و داری رنگها رو یاد می گیری . مامان جان برایت عکس می زارم دوچت دالم دخملم     ...
25 آبان 1390

مرضی مامان

سلام دختر نازم مامانی دیروز از صبح تا شب دائما می گفتی مامان مرضی ، مرضی مامان و اسمم رادائمامی گفتی خیلی لذت می بردم مامانی خیل یآروم شدی و اصلا صدایت در نمی یاد دوست دارم شیطنت کنی
25 آبان 1390

مونه منه 1390/8/22یکشنبه

سلام دختر خوشگل بابا بابایی چند روزه  یه جمله ای میگی که همه رو مات ومبهوت کرده هر کسی هر چیزی که دستت داری میخواد بگیره میگی:       مونه منه                           ...
22 آبان 1390

هلا و دلتنگی مامانی

سلام عزیزم امروز شنبه است دوباره باید برم دانشگاه و این دو روز روزهای خوبی ندارم چون دلتنگی و نگرانی برای تو آرومم نمی زاره در هر صورت مامانی خیلی دوستت دارم دیروز رفتیم با بابایی برایت (بوت ) خریدیم و خیلی دویدی و برای اولین روز تا باغ توی صندلیت بی سرو صدا نشستی و صدایت هم در نیومد برای خودت بازی می کردی و با این کارت من و بابا رو خوشحال کردی راستی روی صندلی غذا هم احساس آرامممممممممممش می کنی و باز هم ما رو خشنود و راضی کردی دخمل ناز و نانازی  ...
21 آبان 1390

رفتن به آتلیه

دخترم سلام مامانی روز 12/8 یعنی پنجشنبه گذشته رفتیم آتلیه و ازت عکس انداختیم و دیروز رفتیم عکسهایترا دیدیم عالی بود و رویایی البته بهرخ هم بود که عکسهای بهرخ هم مثل فرشته ها شده بود دو تا دختر خاله زیبا عزیزم دیشب برایت صندلی ماشین و صندلی غذا خریدیم امیدوارم به خوشی و سلامتی ازشون استفاده کنی البته از عید تا به حال توی خونه فقط روی صندلیت غذا می خوری و هر وقت می گفتم هلا به به می رفتی و صندلیتو می آوردی و منتظر غذا می موندی  ولی حالا دیگه رسمی تر شد دیروز هم معلم زبانت از شیرین زبونی هایت خوشحال شد تا سه به انگلیسی می شماری و در و چرخیدن رو به انگلیسی می گی و حدود 50 تا کلمه و جمله رو متوجه می شی حالا یه روز سر فرصت برایت می نو...
18 آبان 1390

واکسن

سلام عزیز مامان دیروز برایت واکسنت را زدیم باز هم مثل همیشه بابایی نگهت داشت و من هم مثل همیشه پر از دلهره و تشویش کمی تب کردی وحالت زیاد خوب نبودئ و من مجبور بودم برم دانشگاه و تو پیش بابا یی موندی دو تا دستهایت درد می کنه خیلی هم زیاد خودت دائوا می گی ( درد ) و نیمه شب ساعت 4 از خواب بیدار شده بودی که من و بابایی رو عصبانی کرده بودی در هر صورت ساعت 5:30 خوابیدی . واکسنت مبارک گلم همیشه س لامت باشی ...
8 آبان 1390

واکسن هلا در 1/6 ماهگی

عزیزم زیباترینم به 1 سال و 6 ماهگی خوش اومدی هر چند همراه یه واکسن می شه ول یامیدوارم همیشه سلامت باشی و واکسنت زیاد اذیتت نکنه. مامانی خیلی زود داری بزرگ می شی باورم نمی شه اینقدر خانم شدی بابایی دیروز می گفت خیلی بزرگ شدی در هر صورتما دوستت داریم راستی باز همکلاس زبان داشتی و حسابی چیزهای جدید یاد گرفتی ولی نمی تونی چیزی رو بگی فقط مفهوم صحبتهای ما را متوجه می شی . راستی اولین باران پاییزی امسال هم دیشب بارید و تو هم صبح غرق در خواب خوش بودی  
4 آبان 1390

دهمین دندان هلا

ناز نازم سلام هلا نازم سلام داری انگلیسی یاد می گیری همه چیز رو خیلی خوب متوجه می شی معلمت را هم خیلی دوست داری و بهش می گی دایی امیدوارم خیلی زود تر همه چیز رو یاد بگیری دخترم دندان های کرسی رو از چهار طرف 1 دونه در آورد ی و کنار دندان جلو سمت چپ هم یک دونه در آوردی مبارکت باشه گل مامان دیشب موقع خواب شاید 100 بار شاید هم بیشتر گفتی بابایی انگار تازه یاد گرفته بودی بگی دوستت دارم
2 آبان 1390

تاب بازی و هلا

هلا عروسک مامان هلاترگل مامان سلام عزیزم داری کم کم با کلمات انگلیسی آشنا می شی خیلی خوشحالم مامانی 2 روز که به خاطر کلاس هایم و خستگی نتوانستن زیاد ببینمت و دلم خیلی برایت تنگ شده دیروز بابا بهت یاد داده اسمت را می گی و ما هم لذت می بریم . عاشق لاک و لاک بازی هستی ، تاب برایت خریدیم و تو تاب بازی را خیلی دوست داری و خودت هم می خونی ( تا تا تا تا) ، عاشق آب بازی و اینکه آب را با دقت از یکک لیوان به داخل لیوان دیگر می ریزی و کاملا با تمرکز وارده قوی این کار را انجام می دهی ،بوسیدن را ا یاد گرفتی ، مامان دیگه یادم نیست یادم اومد برایت می نویسم . یه ماچ آبدار ...
2 آبان 1390